عاشقانه

عاشقانه



 مسافری را می‌مانم
  که جاده‌های پشت‌کرده به شهر را می‌جويم
  تا با گام نهادن بر آن‌ها
  تمام لذت شهری را پشت سر خود جا بگذارم
 سخنوری دیگر رسم من نيست
  و مشتاقانه به دنبال گشودن زبان سکوت‌ام
  و دوست‌تر دارم که در آسمان انتقال مفاهيم
  کبوتر علائم را به پرواز در آورم
  و الفاظ را در قفس پر ببندم
  در اين هنگام سرزمين‌ام را
  در ميان شعله‌های آتش می‌بينم
  و تمامی اوزان شعری
  و همه‌ی شعرها و نثرها را سوخته می‌بينم
  بهترين ترانه‌ها خاکسترنشين شده
  و تو نيز ديگر تو نيستی
  بلکه چونان نخل سر به فلک کشیده‌ای
  در ميانه‌ی اين شور سوختن کاکل به آسمان می‌سايی
  من نيز فارغ از همه
  لب‌خوانی تو را برای آغاز پنجاه سالگی برگزيده‌ام
  و تمامی سطرهای کتاب کودکی‌ام
  و تمامی پاراگراف‌های خاطرا‌تم را
  بر لبانت می‌خوانم

 


 



نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , svlove.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com