عاشقانه


گاهیــــــــ



آنقدردلمــــــــــــ



هوایــــــت میکند



شک میکنــــــــــــــم



به اینکه ایــــــــن دل



مال من است



یا تــــــــــــــو

::

::

اندکی آنطرف تر

شهریــــــــست که یک دوســــــت در آنجا دارم

هرکجا هست

به هر فکر

و به هرحال

عزیز است

خدایا تو نگهدارش باش

::

::

از ماضی و مضارع هاخسته ام

دلم برای یک حال ساده ی با تو بودن تنگ است...

::

::

رابطه ها زمانی زیبا میشود که برای یاد کردن هیچ دلیلی بجز دلتنگی نباشد

::

::

از صدای گذر آب چنان میفهمیم:

تندتر ازآب روان عمر گران میگذرد

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست

آنقر سیر بخند که ندانی غم چیست

::

::

اولین سرمشق زندگیم فراموش نکردن آنهایست

که برایم عزیزند

 

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: جمعه 17 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چنان زیستی به من عطاکن که لحظه مرگ در بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 خیالت همیشه هست اما امروز دلم خودت را میخواست نه خیالت را

 ::

 ::

 دوستت دارم” را برای هر دویمان فرستادی هم من ، هم او خیانت میکردی یا عدالت ؟

 ::

 ::

 توضیح نمی خواهد....

 تمام خواهش من یک جمله کوتاه است: دلی که به تو سپرده ام... به غم مسپار...!

 ::

 ::

 همیشه داشتن بهترینها به آدم غرور خاصى میده... مغرورترینم چون تو بهترینى..(V)

 

 ::

 ::

 

سالها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست کجایی و نخواهی دانست کجایم اما آرزوی من برای خوشبختی تو، تو را در بر خواهد گرفت.... و تو درآن لحظه احساس خواهی کرد اندکی خوشحالتر و اندکی خوشبخت تری و نخواهی دانست چرا؟؟؟؟؟؟؟

 ::

 ::

 

من غریبه دیروزم.اشنای امروز و فراموش شده ی فردا پس در اشنایی امروز مینگرمت تا در فراموشی فردا یادم کنی

دوستت دارم

 ::

همیشه تو مدرسه یاد میدن 1 سال 12 ماه - - - 1 ماه 4 هفتش - - - 1 هفته 7 روز - - - 1 روز 24 ساعت- - -    1 ساعت 60 دقیقس - - - ...ولی کسی بهم نگفت 1 دقیقه بدون تو بدون مثل 1000 ساله ....

 

 

 

 

 ::

 ::

روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم ...خیلی راحت میتونم گریه کنم و کسی نفهمه...بلرزم و همه فکر کنن چون خیسم میلرزم...

 ::

 ::

 روزی که دلت پیش من بود گرو،دستان مرا سخت فشردی که نرو.حالا که دلت به دیگری مایل شد،کفشهای   مرا جفت نمودی که برو....؟!
 

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 ان قدر مرا سرد کرد ..از خودش .. از عشقش .. که حالا به جای دل بستن یخ بستم ...حالا به سمت احساسم  نیا که لیز میخوری.

 ::

 ::

 درد دارد. وقتی میرود.....وهمه می گویند: دوستت نداشت....و تو 

 نمیتوانی به همه ثابت کنی هرشب با عاشقانه هایش خوابت می کرد...

 ::

 ::

 چقدر سخت است بجای تو همه ی رویای با تو بودن را در آغوش بکشم. . .

 ::

 ::

 

 بعضی وقتا دوست دارم کنارم باشی محکم بغلم کنی. بزاری آروم

 اشک بریزم راحت بشم بعد آروم تو گوشم بگی دیوونه من که باهاتم. 

 ::

 ::

 نامت را بر دستانم می نویسم تا در وقت دعا، همیشه اولین آرزویم سعادت تو باشد...

 ::

 ::

 امشب کم توقع شده ام !

 آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ‏”‏تـو‏”

 ::

 ::

 نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !

                                                     

                                                                                       

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دنیا رسم جالبی داره:محبتت رامیگذارندپای احتیاجت صداقتت رامیگذارندپای سادگیت وسکوتت راپای نفهمیت و وفاداریت راپای بی کسیت.

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

  قلب تنها چیزی است که شکسته اش هم کار میکنه

  ::
  ::

  هنوز هم از تمام کارهای دنیا ، دلبستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد

  ::
  ::

  زخم که میخوری ، مزه مزه اش کن ، حتما نمکش آشناست !

  ::
  ::

  من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم !

  ::
  ::

  به سلطان حقيقتها فراموشت نخواهم کرد، تو تنها شعله اي هستي که خاموشت نخواهم کرد.  

  ::

  ::  

 رسیده ام به حس برگی که میداند بادازهرطرف بیایدعاقبتش"افتادن"است

 ::

 ::

 تمنادارم ازآسمان که اگرحتی قطره ای ازخوشبختی باریدبرای "تو"باشد

 ::

 ::

 میان آن همه الف و ب ومشق دبستان آنچه درزندگی واقعیت داشت "خط فاصله "بود

 ::

 ::

  امروز همان پیراهن آبی ام را پوشیدم
  موهایم را همان طور از بالا بستم
  و جلوی لپ تاپم نشستم
  صحنه ی جرم عاشقیم کامل شد
  چه فایده که تو زیر بار کشتن دلم نمی روی
  دستم را روی صفحه ی نمایش گذاشتم
  تا گرمای دستت را که به دروغ گفته بودی روی تصویرم است احساس کنم
  اشتباه می کردم
  آن گرما،گرمای انتظار کودکانه ام بود
  وگرنه قهقهه های تمسخرآمیز تو از یخ هم سرد تر است...

 ::

 ::

 تو به افتادن من در خيابان ميخنديدي
  و
  من تمام حواسم به مردم شهر بود كه مبادا عاشق خنده ات شوند.

 ::

 ::

  همچون شيشه شكستنم آسان بود...
  ولي ديگر به من دست نزن ، اين بار زخميت خواهم كرد...!!

 ::

 ::

  خدايا يك مرگ بدهكارم
  و هزارن آرزو طلبكارم
  خسته ام يا طلبت را بده يا طلبت را بگير
  

 ::

 ::    

 خداونداتودرقرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی

 تومیگفتی اگراهریمن شهوت برانسان حکمفرماشد

 من اوراازصلیب قلب خودمصلوب خواهم خواند

 ولیکن من به چشم خویشتن دیدم که چشمان هوس آلودفرزندی

 براندام لخت مادرخود همچنان دزدانه میلغزد

 برادرنیمه شب ازآغوش خواهر کام میگیرد

 خداونداگرمردانگی این است ..به نامردی نامردان قسم 

 نامرد نامردم اگردستم به قرآنت بیالایم

 ویا "میدانی "و اینگونه "میسوزم"

  ::

 :: 

  دلم آنقدر خسته و شكسته است كه ميخواهم گوشه اي پشت به دنيا زانو هايم را بغل كنم و بگويم                     خدايا...من دیگر  بازي نمیکنم.

 :: 

 ::

 من ماندم و16جلد لغت نامه كه هيچ كدامش مترادف اين دلتنگي لعنتي من نميشودكاش دهخدا بداند كه دلتنگي    معنا ندارد ...درد دارد...  

 

 ::

 ::

  صدایم میزد : ‌”گلم” !
  گلی بودم در باغچه ی دلش، اما…
  او باغبان عاشقی نبود،
  گاهی سر میزد و دل میبرد،
  سالها بعددانستم که من تنها نبودم،او باغبان گل های زیادی بود!

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀


 مسافری را می‌مانم
  که جاده‌های پشت‌کرده به شهر را می‌جويم
  تا با گام نهادن بر آن‌ها
  تمام لذت شهری را پشت سر خود جا بگذارم
 سخنوری دیگر رسم من نيست
  و مشتاقانه به دنبال گشودن زبان سکوت‌ام
  و دوست‌تر دارم که در آسمان انتقال مفاهيم
  کبوتر علائم را به پرواز در آورم
  و الفاظ را در قفس پر ببندم
  در اين هنگام سرزمين‌ام را
  در ميان شعله‌های آتش می‌بينم
  و تمامی اوزان شعری
  و همه‌ی شعرها و نثرها را سوخته می‌بينم
  بهترين ترانه‌ها خاکسترنشين شده
  و تو نيز ديگر تو نيستی
  بلکه چونان نخل سر به فلک کشیده‌ای
  در ميانه‌ی اين شور سوختن کاکل به آسمان می‌سايی
  من نيز فارغ از همه
  لب‌خوانی تو را برای آغاز پنجاه سالگی برگزيده‌ام
  و تمامی سطرهای کتاب کودکی‌ام
  و تمامی پاراگراف‌های خاطرا‌تم را
  بر لبانت می‌خوانم

 


 

نویسنده: فرحان ׀ تاریخ: یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , svlove.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com